چله زمستون
دخترم شب چله شما این جوری سپری شد :اول رفتیم خونه عمه مریم (عمه بابا)چون اکثر فامیل اونجا بودن .کلی خوش وبش کردیم ،تا ساعت نه ، بعد تا آخر شب رفتیم خونه مامانی (مامان بابا) .
این خانوم خوشگله میوه دلمه
اینچا وقتی به شما شیرینی تعارف شد ایستاده بودی.بهت گفتم :بهتر نیست بشینی و شیرینی بخوری ،گمون می کردم همونجا وسط گل قالی بشینی ولی دیدم حرکت کردی به سمت یه مبل تکی و شستی تازه خواهون داشتن یه زیر دستی هم شدی .خیلی ذوق کردم تو دلم کلی قند آب شد.همیشه موقع خوردن همه چیز لباتو می بندی (قونچه)و می خوری.
حافظ خوانی مامانی
بعدهم اومدیم خونه مامانی .به به زیر کورسی خیلی حال داد ولی شما فقط روی کرسی بودی.تا آخر شب منتظر یه لحظه ناب بودم ولی بدست نیومد.نمی دونم چرا از لنز دوربین فراری هستی .
قیافرو .ای خــــــــــــــــــــــــدا (چشماتو می بندی من عکس نگیرم)
مامانی ظروف مس رو خیلی دوست داره .و اعتقاد داره شب چله باید سنتی برگذار بشه.
خــــــوب دوستای عزیزم شب چلتون مبارک باشه و امیدوارم همه به خواسته های دلهاشون برسن.